|
به عنوان مدیر بخش پرورش خلاقیت دیزنی پیکسار
|
7اصل طلایی خلاقیت از جان لستر به عنوان مدیر بخش پرورش خلاقیت کمپانی پیکسار
1. هرگز یک ایده را مطرح نکنید.
صرفنظر از این که نیت چه کاری دارید؛ می خواهید کتاب بنویسید، یک وسیله طراحی کنید یا یک فیلم انیمیشنی تولید کنید استارت کار را خود فقط با یک ایده نزنید. لااقل با سه ایده اولیه کار را شروع کنید. دلیلش هم واضح است: وقتی یک تهیه کننده با پیشنهاد جدیدی پیش من بیاید یعنی او قبل از آمدن پیش من، یک مدت زمان طولانی روی پیشنهادش وقت صرف کرده و در مورد آن به خوبی فکر کرده است ،این یعنی محدودیت. پاسخ من به چنین تهیه کننده ای همیشه این خواهد بود: هروقت سه ایده داشتی پیش من برگرد . این به این معنا نیست که یکی از آنها خوب باشد و دو تای دیگر بد. من در حقیقت خواهان سه ایدۀ واقعاً خوب هستم که از بین آنها کسی نتواند بهترین را انتخاب بکند. به عبارتی سه ایده ای را انتخاب کنید که دربارۀ هر سه آنها حرفی برای گفتن داشته باشید و بتوانید در برابر آنها دفاعیه ارائه کنید. بعد از دفاعیۀ شما حالا نوبت ماست که تشخیص بدهیم کدام بهترین است.
آدمهای خلاق اغلب تمامی تمرکز خود را بر روی یک ایده می گذارند و همین امر در ابتدای راه پروژه باعث ایجاد محدودیت در نظراتشان می شود، توصیۀ من این است که هر شخص خلاق باید خود را از این معضل رها کند. با پرداختن به این اصل قطعاً غافلگیر می شوید و می بینید که چطور توجه به این ضرورت، افکارتان را به طور ناگهانی به چیزهایی معطوف می کند که نسبت به آنها قبلا بی توجه بودید.
با این دسته بندی افق نگاهتان به طور ناگهانی تازه می شود. این اعتقاد من است و به شما اطمینان می دهم که همواره حداقل سه ایدۀ خوب در هر کاری وجود دارد.
2. اولین خنده را به خاطر بسپارید
بزرگترین مانع در روند خلاقیت به افزایش ایده ها و نظراتتان برمی گردد. اصلاح، دستکاری و پالایش بسیار مهم اند اما خطراتی هم دارند. وقتی داستان، جوک یا فکری را به قلم می آورید به مرور زمان اثرش را از دست می دهد و رنگ کهنگی به خود می گیرد. مثلاً وقتی برای دومین بار جوکی را می شنوید هنوز هم با تمام وجود می خندید . سومین یا چهارمین مرتبه که می شنوید طبیعی است خنده اتان کمتر می شود و اگر برای صدمین بار بشنوید قطعاً نسبت به آن متنفر می شوید.
من معمولا این موضوع را به نویسندگانی که برایم می نویسند، می گویم: حواستان به اولین خنده باشد و در صورت نیاز حتماً آن را بنویسید. گهگاه انجام آن ممکن است زحمت آور باشد اما اهمیت زیادی دارد. بیشتر اوقات موضوعات خوب ممکن است به این دلیل که زیاد در ذهن نمی مانند گم شوند، تصور کنید وقتی شخصی برای اولین بار نظری را می شود چه احساسی به او دست می دهد.
3.کیفیت بزرگترین طرح تجاری کار است.
یک قانون بسیار سخت، قاطع و تعیین کننده در این رابطه وجود دارد: هیچ سازش و مصالحه ای وجود ندارد. عدم سازش در کیفیت صرفنظر از محدودیت هایی که در تولید وجود دارد شامل محدودیت های هزینه ای یا تعیین مدت زمان معین می باشد. اگر ایدۀ مناسبی به ذهنتان خطور کرد به این معناست که باید دوباره از اول شروع کنید و این همان چیزی ست که باید به آن بپردازید و انجام بدهید. در هر حرفه و صنعت خلاقانه ای کیفیت شالوده منحصر به فرد یک برنامۀ تجاری برای قدم نهادن در یک مسیر طولانی است. متأسفانه بسیاری از مدیران از این موضوع غافلند اما تماشاگر به خوبی نسبت به آن آگاه است. فرآیند تولید را زمانی می توانیم تمام شده تلقی کنیم که مسئول بخش خلاقیت اعلام نماید که کار پایان یافته است. البته این به این معنی نیست که دیگر فشاری بر روی کار وجود ندارد. ــ البته همیشه به شکلی فشار هست ـ حتی شخص خلاقی که به صورت انفرادی نیز کار می کند همیشه نیازمند اعلان کلام پایانی کار هست.
4.همه چیز به کار تیمی بستگی دارد.
یکی از رایج ترین سوالاتی که همواره مطرح بوده این است که آیا کارهای گروهی خلاقانه تر است یا کارهای انفرادی؟ پاسخ من در بیشتر موارد این است تیم. این گروه است که باعث میشود شما از قوانین خاصی پیروی کنید. به عنوان یک مدیر وظیفۀ خود می دانم که سلسله مراتب کاری را از میان بردارم. ابدا موضوع این نیست که ایده نظر چه کسی است همه روی آن کار میکنند و همین مهمترین قانون برای ماست. تیم باید صادق، رک و کوشا باشد تا بتواند خالصانه به پرورش خلاقیت تک تک افراد گروه کمک نماید و در نهایت هیچ چیزی جز تصمیم گروه نباید اجرا شود.
5. شوخی ، بازی و سرگرمی باعث تحریک خلاقیت میشود نه رقابت
چنین طرز تفکری وجود دارد که اگر دو نفر که اصلا قادر به تحمل یکدیگر نیستند را کنار هم در یک اتاق بگذارید میتوان امیدوار بود که علیرغم تمام انرژی های منفی بین این دو، این کار نتایج خلاقانه ای در کار به دنبال خواهد داشت . من با این طرز فکر مخالفم. همکاری متقابل، اعتماد به نفس و شوخی ، بازی وسرگرمی ، راه رسیدن به کار خلاقانه است. افراد خلاق باید مطمئن باشند که برای ساخت یک فیلم بزرگ مورد حمایت همه عوامل هستند و باید نسبت به این که دربارۀ چه موضوعی کار می کنند، مطلع باشند. از ویژگی های افراد خلاق این است که خیلی زود از انجام کارهای یکنواخت خسته می شوند، دمدمی مزاجند و کنترل آنها کمی سخت است . باید محیط کاری جالب و جذابی برایشان فراهم کنید و مراقبشان باشید .اگر شرایط چالشی خلاقانه ای برای آنها مهیا باشد مطمئن باشید که صرفاً کار خوب تولید میکنند .بایستی علاقه آنها نسبت به آنچه که انجام می دهند تحریک شود؛ باید نسبت به این موضوع که جزئی از تیم یک پروژۀ خاص هستند به خود افتخار کنند ؛ که ایجاد این احساس جزء وظایف مدیریتی ست. شما به عنوان یک مدیر باید این توانایی را داشته باشید که چالشهای خلاقیت برانگیز را برای آنها آماده کنید .این کار دشواری ست، و هیچ کس هم ادعا نکرده که هدایت اشخاص خلاق کار ساده ای ست.
6.برونداد خلاقانه همواره انعکاسی ست از نحوه عملکرد افراد سطح بالا(مدیران)
مدیران ضعیف به روند کار خلاقیت صدمه می زنند. مدیری که حالات روانی بد را در محیط پخش می کند و کارمندانش را از داشتن لحظات شاد با یکدیگر برحذر می دارد تا بتواند عیب های خلاقیتی خود را بپوشاند به تشکیلات سازمانی خسارت می زند. من چنین مدیری را اخراج می کنم. چون نمی توان برای چنین مدیری ریسک و هزینه کرد چنین شخصی به دلیل افراط در حالات بد روحی به کار صدمه وارد می کند.
7.اطراف خود را با اشخاص خلاقی که به آنها اطمینان دارید پر کنید.
فقط افراد جدیدی را وارد تیم خود کنید که لااقل در همان سطح خودتان با استعداد باشند و اگر خوش مشرب و خوش اخلاق هم بودند چه بهتر. اکثر مدیران این رویکرد را دنبال نمی کنند چون نسبت به این مسئله نامطمئن هستند. عدم اطمینان و احساس ناامنی با خلاقیت هیچ وقت کنار هم قرار نمی گیرند. بیشتر مدیران اطراف خود را با آدم های بله قربان گو پر می کنند که این مسئله نتیجه ای ندارد جز فیلم های بدی که به خورد تماشاگران داده میشود.
منبع :animation magazine
|