عصاره تریز چیست؟
در آموزش و یادگیری تریز این سئوال بسیار مهم واساسی است. در تریز اصول و روشهای مهم بسیاری وجود دارد؛ مانند:
40 اصل اختراع
76 راه حل اختراعی استاندارد
روند تحول نظامهای فنّی
ماتریس تضادهای آرتشولر
آریز، و ...
اما هر یک از این اصول بسیار بزرگتر از آن است که بشود به عنوان عصاره اصلی تریز تلقی شود. عصاره تریز را نمی توان در سطوح دس
عصاره تریز چیست؟
در آموزش و یادگیری تریز این سئوال بسیار مهم واساسی است. در تریز اصول و روشهای مهم بسیاری وجود دارد؛ مانند:
40 اصل اختراع
76 راه حل اختراعی استاندارد
روند تحول نظامهای فنّی
ماتریس تضادهای آرتشولر
آریز، و ...
اما هر یک از این اصول بسیار بزرگتر از آن است که بشود به عنوان عصاره اصلی تریز تلقی شود. عصاره تریز را نمی توان در سطوح دستنامه ای و ابتدایی یافت؛ بلکه آن را باید در سطوح عمیق تر فلسفی جستجو کرد.
برای استخراج عصاره تریز ابتدا باید ساختار کلّی تریز را فهمید.
می دانیم که:
تریز = روش شناسی + پایگاه دانش
و تریز دارای سه جنبه زیر است:
· روش شناسی (الف): دید تازه ای از فناوری
· روش شناسی (ب): روش تفکر برا ی حل مسئله
· پایگاه دانش: مجموعه ای از مثالها که روش شناسی (الف) را پیاده می کنند.
این نگرش روشن می سازد که عصاره تریز را می بایست در روش شناسی (الف) و (ب) یافت. آنچه که در زیر می آید برداشت من از عصاره تریز است که در 50 کلمه خلاصه شده است:
شناخت اینکه تحوّل نظام های فنی در جهت افزایش ایده آل ها با غلبه بر تعارضات و معمولا با صرف کمترین منبع صورت می پذیرد. بنابراین، تریز برای حل خلاق مسئله روشی دیالکتیک برای فکر کردن ارائه می کند، یعنی: درک مسئله به عنوان یک نظام، تصوّر حل ایده آل، و سپس حل تعارضات.
من این برداشت را عمدتا از خلال مطالعه کتاب تریز اثر سالاماتوف(۲) به دست آوردم، و برای اولین بار این عبارت فشرده را در اسلایدی در سخنرانی TRIZCON 2001 ارائه کردم. سپس آن را در وب سایتم
به عنوان یادداشت ویراستار در انتهای مقاله TRIZCON افزودم و ثبت کردم (انتهای همین مطلب را ببینید).
اجازه بدهید این 50 کلمه را به طور خلاصه و از بالا به پایین شرح دهم:
قبل از هرچیز اظهار شده است که تریز یک «شناخت» است؛ به بیان دیگر، «دیدگاه تازه ای» از فناوری است (یعنی همان روش شناسی (الف) فوق الذکر). با درمیان گذاشتن این شناخت، یا با نگریستن به فناوری از این منظر، می توانیم به جایگاه و منظر بسیار گسترده ای برسیم که نه تنها فناوری را در بر دارد، بلکه شامل علم، جامعه، زندگی ما و غیره است.
مهمترین شناخت این است که «نظام های فنّی تحول می یابند». ما فناوری را عمدتا به عنوان نظام های فنّی می بینیم. هر نظامی از تعدادی اجزاء داخلی (یعنی خرده نظام ها) و روابط بین آنها تشکیل شده است و ممکن است به عنوان خرده نظامی از نظام برتر (super-system ) خود قلمداد شود. هر نظام فنّی دستخوش تحوّل می شود، یعنی اینکه در تاریح خود تغییر و توسعه مییابد. این تحوّل روندهای عظیمی را شکل می دهد که شامل ابداعات بزرگی است. تحوّل ممکن است خود را در فازهای مختلف و راه های مختلف نشان دهد، مانند تولد، گسترش، ادغام، پیچیدگی و غیره.
نظام های فنّی «در جهت افزایش ایده آل ها» متحول می شوند. این شناخت به عنوان «قانون اصلی تحوّل» خوانده می شود. سالماتوف ایده آل بودن (Ideality ) را اینگونه تعریف می کند:
«عملکرد اصلی تقسیم بر (ماده + انرژی + اندازه)» و گاه آن را «عملکرد مفید تقسیم بر (هزینه + عملکرد مضر) تعریف می کند. این تعاریف دارای طبیعتی کیفی هستند. شناخت اصلی در اینجا این است که در کل شکل های مختلفی از تحول را می توان به عنوان حرکت هایی در مسیر افزایش ایده آل بودن مشاهده کرد. این شناخت پایه پیش بینی ما و ایجاد نظامهای فنی آینده را شکل می دهد.
تحوّل فقط «با غلبه بر تضادها» رخ می دهد. در ابتدا تضادها به صورت فاصله های موجود بین تقاضا و عرضه (یا عملکردهای جاری تکنولوژیکی) ظاهر می شوند. چنین تضادهایی همین که به عنوان مانع/رادع شناخته شدند، برای اندک زمانی به نوعی نادیده گرفته می شوند، اما بعد با ابتکارات خلاقانه ای بر آن ها غلبه می شود. در نظام های فنی، این ابتکارات خرده گام های تحول را شکل می دهند.
غلبه بر تضادها «اکثرا با حداقل منابع» حاصل می شود. عرضه راحت منابع (مانند مواد، انرژی، و اندازه) غالبا موجب پیچیده شدن نظام گشته و تضادها را حل نمی کند. تشخیص تریز این است که تضادها فقط با عدم تخصیص منابع اضافی و یا با حداقل تخصیص منابع حل خواهند شد. این امر به خوبی با قانون افزایش ایده آل بودن مطابقت دارد.
برمبنای تشخیصی که در بالا ذکر شد، تریز می خواهد روشی (یعنی راه تفکری) «برای حل خلاق مسئله» فراهم نماید. همین هدف اصلی ایجاد و یادگیری تریز است. برای غلبه بر تضادها حل مسئله بسیار ضروری است. از آنجا که هیچ حلی و هیچ راه حلّی از پیش برای چنین تضادهایی شناخته شده نیست، ناچاریم آنها را به طور خلاقانه ای حل کنیم.
برای حل خلاق مسئله، «تریز یک روش دیالکتیک برای تفّکر فراهم میکند». تریز راه فکر کردن را در کلّی ترین معنی خود به ما عرضه می کند. در وراء روشها، .. ها، و ترفندهای خاص گوناگون برای حل مسائل، تریز شیوه جدیدی از تفکر را به ما نشان می دهد. همانطور که سالاماتوف اظهار می دارد، این شیوه را می توان با استفاده از واژگاه فلسفی، به عنوان «یک راه تفکر دیالکتیکی» خواند. ویژگیهای اصلی این شیوه تفکر در عبارت زیر شرح داده شده است:
ابتدا، «مسئله را به عنوان یک نظام بدانیم.» اهداف مسئله را می بایست به عنوان نظام های (فنی) قلمداد کرد که همانطور که در برداشت بالا آمد، تریز نسبت به آنها بینش عمیقی ایجاد می کند. همچنین، ما باید بفهمیم که خود مسئله یک نظام سلسله مراتبی از مسائل را شکل میدهد. با این درک، می توانیم نقطه نظرهای چندگانه و متحوّلی نسبت به مسئله و راه حلهای ممکن آن داشته باشیم.
دوم اینکه، «راه حل اصلی را تصوّرکنیم.» البته این امر بر پایه این تشخیص تریز استوار است که نظام های فنّی به سمت افزایش ایده آل بودن متحول می شوند. از آنجا که ما مسیر تحوّل را می دانیم، باید ابتدا در باره تصویر راه حل فکر کنیم. ما باید اول از راه حل ایده آل تصویری بسازیم، و سپس سعی کنیم راه های رسیدن به آن را بیابیم ــ مثلا با وارسی معکوس گام به گام تا برسیم به نظام حاضر. این امر یک فرایند تفکر در مسیر عکس را توصیه می کند که با روش تفکر سنتی که با آزمایش و خطا از نظام حاضر شروع می کند، مغایر است.
سوم اینکه، «تضادها را حل کنیم». منطق دیالکتیک غالبا در فلسفه عبارتست از «حل تضادهای بین تز و آنتی تز با معرفی سنتزهای آنها»، هرچند که فرایند واقعی رسیدن به آن به خوبی شرح داده نشده. اما، تریز موفق شده است برای حل تضادهای مسائل فنّی، (به ویژه در قالب آریز ARIZ ) راهکارهای محکمی را نشان دهد. فرایند اصلی این است که (با فرموله کردن مسئله) یک تضاد فیزیکی (یعنی، موقعیتی که در آن جنبه ای از نظام به طور همزمان در دو مسیر مخالف تقاضا شود) استخراج کنیم، و سپس آن را با اصل جدایی حل کنیم. همین که یک تضاد فیزیکی حاصل شود، این تکنیک حل مسئله در یافتن راه حل های خلاق به نحو اعجاب آوری قوی عمل می کند.
باید توجه داشته باشیم که سه ویژگی تفکر دیالکتیکی موجود در تریز به خوبی با تشخیص تریز از نظامهای فنّی مطابقت دارد.
نوشته: تورو ناکاگاوا، دانشگاه اوزاکا گاکوین، ژاپن